۱۳۹۰ مهر ۲۸, پنجشنبه

نامه مارتین اسکورسیزی خطاب به فرج لله سلحشور

ترجمه: مانا نیستانی
این نامه که امروز صبح در خبرگزاری های بین المللی منتشر شده توسط مارتین اسکورسیزی کارگردان شهیر امریکایی و خالق آثاری چون راننده تاکسی، گاو خشمگین، دسته های نیویورکی در واکنش به اظهارات نسنجیده فرج الله سلحشور نگاشته شده است. اولش فکر کردم تقلبی است اما سبک نگارش و نوع نگاه مطمئنم کرد که نوشته از خود این هنرمند است. با اندکی تغییر، متن را به فارسی ترجمه کرده ام

" ابله آن گرگی که او نخجیر با شیر افکند/ احمق آن صعوه که او پرواز با عنقا کند
آقای سلحشور، سلام.
 مشغول فیلمبرداری صحنه ای از فیلم تازه ام بودم که انجلینا جولی زنگ زد و فرمایشات شما را پشت تلفن برایم خواند. حیرت زده و متاسف شدم
من پیش از این شناخت چندانی از فرهنگ و تاریخ ایران نداشتم و جز ابیاتی از سنایی غزنوی و سوزنی سمرقندی و اندکی دیوان ایرج میرزا و چند فصل از قواعد العقاید خواجه نصیر چیز چندانی از گنجینه ادب و هنر آن کشور نخوانده بودم. دو ساعتی بین دو برداشت فیلم استراحت دادم و آمدم چرخی در گوگل زدم و اطلاعاتی از آن دیار کسب کردم، توفیقی بود اجباری. در این گشت و گذار به تاریخ طبری و شرح حمله مغولان و مقاومت سربداران سبزوار در تاریخ جهانگشای جوینی برخوردم. می گویند چنگیز خان پس از مشاهده ایران و ایرانیان پرسید: آخر چگونه می شود بر مردمانی چنین دلیر و مقاوم حکم راند؟ مشاورش پاسخ داد: "کافی است بزرگانشان را به کارهای کوچک بگماری و کوچک ها را به کارهای بزرگ. دیری نگذشته سررشته امور از دستانشان خارج خواهد شد." متاسفم که می بینم سخن آن مشاور، اینک به تحقق پیوسته و امور سینمایی آن کشور بزرگ و صاحب تاریخ چند هزارساله در دست امثال شما است.
من یک فیلم ساخته ام به نام کازینو محصول سال هزارو نهصد و نود و پنج با شرکت رابرت دنیرو، جوپشی، جیمز وودز و شارون استون که رابرت ریچاردسون مدیریت فیلمبرداری آن را انجام داده، سایت "آی ام دی بی" هشت ممیز دو دهم ستاره به این فیلم امتیاز داده است. زمانی که آن را می ساختم شارون استون به خاطر نقش اغواگرانه اش در غریزه اصلی شهرت داشت و کوته بینان او را به مثابه ابزار لهو و لعب صرف می نگریستند. چنان که شما نیز چنین نگاهی دارید. اما من در پس زیبایی ظاهری و جسمانی او، نور معرفتی دیدم که دیگران از دیدنش عاجز بودند. پس تصمیم گرفتم  روشنی گوهر درونش را بر سیاهی سلولوئید فیلم بتابانم هرچند بعدها دیگران برایم حرف در آوردند و آخرش همسرم فکر بد کرد و ازم طلاق گرفت اما چه باک.
به قول بوعلی سینا حکیم بزرگوار کشور شما که کتابش "قانون" همچنان رفرنس اصلی کالج "هاروارد" است و "رامش سیپی" فیلمساز هندی فیلمی با شرکت آمیتا باچان بر اساس آن ساخته:
کفر چو منی گزاف و آسان نبود
 محکم تر از ایمان من ایمان نبود
 در دهر چون من یکی و آن یکی هم کافر
 پس در همه دهر یک مسلمان نبود
همکار کارگردان من، حاج فرج! بیا و چونان اصحاب کهفی که ماجرایشان را به آن شکل آبکی با دکور دوریالی در سریالت به تصویر کشیده بودی از خواب غفلت بیدار شو. انسان ها را فارغ از عقده های جنسی ات نگاه کن،  وقتی می خواهی کلامی درباره کسی به زبان آوری پیش از گفتن اش یک لحظه در دهانت مزه کن، اگر طعم گند داد پرتش نکن قورتش بده که فضله را به موقع فرو دادن فضیلت است.
منشی صحنه صدایم می زند و باید سر صحنه برگردم. ببخشید که نصیحتت کردم.
 به قول شاعر:
اگر چه پیرم ولی هنوز، مجال تعلیم اگر بُوَد، جوانی آغاز می كنم كنار نوباوگان خویش حدیث حب الوطن ز شوق بدان روش ساز می كنم
باارادت
مارتین اسکورسیزی
بیست اکتبر دوهزار و یازده"
منبع: فیسبوک مانا نیستانی





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر