۱۳۹۱ فروردین ۲۴, پنجشنبه

بیچاره«میرملاس»فرزند ۱۲ هزارساله ی تاریخ بشر(رنگين نگاره هايي کهن تر از لاسکو و کرکس در فرانسه)


"غار باستانی میرملاس کوهدشت در شرف نابودی کامل قرارگرفت.
ای کاش فاصله ها را می پیمودی تا همسایه ی لاسکو و التامیرا باشی
ای کاش در سرزمین ما متولد نمی شدی
ای کاش از سنگ سخت تر بود ، بستر مرگت
شاید زنده می ماندی شاید ..."

............................................................................................. 
از ویکی پدیا:
غار میرملاس در حدود ۳۰ کیلومتری شمال شرقی کوهدشت قرار دارد. نقاشی‌ها و نگاره‌هایی بر دیواره‌های جنوبی و شمالی این غار باقی مانده است که بیشتر صحنه‌هایی از رزم، شکار، انسان و حیوان را نشان می‌دهد. نقوش حیواناتی چون گوزن، گاو، سگ، روباه و خصوصا اسب و سوار در حال تیراندازی و شکار و موضوعات رزمی با رنگ‌های قرمز و سیاه بر دیواره این غار نقش بسته است. اندازه صورت‌ها در نگاره‌های سنگی میرملاس بین ۱۰ تا ۳۰ سانتیمتر و اغلب با نقش‌های حیوانات به صورت نیمرخ است.
نفاشی های روی این غار فاقد هرگونه پوشش و محافظ می باشد. ورودی غار به علت ریزش طبقات فوقانی مسدود می باشد.نقوش دیواره سفید ایوان غار توسط عوامل انسانی و طبیعت مخدوش شده و به سختی قابل مشاهده است.
براساس نظر کارشناسان سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی پیشینه این سنگ نگاره‌ها به هزاره دهم ق .م یعنی بیش از ۱۲ هزار سال پیش می‌رسد.
در بالای کوه سرسرخین همچنین کوه همیان نیز از دیگر کوههای شهرستان کوهدشت چنین سنگ‌نگاره‌هایی هست.
سنگ نگاره های کوه میرملاس شهرستان کوهدشت در ردیف نقوش غارهای کرکس و لاسکو در فرانسه است.[۱]

پروفسور گیرشمن پس از کشف غار میرملاس و همیان با مشاهده عکس ها و اسلایدهای آن، چنین اظهار نظر کرده است: “کشف نقاشی ها در یک غار لرستان مطلبی حایز اهمیت است، طی تمام تجسس هایی که درباره کاوش های مربوط به غارهای میهن شما انجام یافته است اعم از آنچه اینجانب در کوههای بختیاری به عمل آورده ام و یا آنچه در بیستون و البرز و کوههای خراسان معمول داشته است همچنین آنچه به وسیله دانشمندان آمریکایی در افغانستان صورت پذیرفته در هیچ جا نقاشی هایی بر روی بدنه سنگ کوهستان دیده نشده است و از اینجا اهمیت موضوع به خوبی روشن می گردد.”



منبع عکس ها و بخشی از مطالب:
 ویکی پدیا: غار میرملاس

 

آرامگاه باباطاهر در خرم آباد!

مقبره باباطاهر خرم‌آباد یکی از بناهای تاریخی و فرهنگی شهر خرم‌آباد است. باباطاهر شاعر معروف ایرانی به اعتقاد مردم خرم‌آباد، لر و از اهالی خرم‌آباد بوده است. باباطاهر را در گویش لری باوطاهِر تلفظ می‌کنند. در آثار و دوبیتی‌های این شاعر ایرانی از کلمات و اصطلاحات لری  و لکی استفاده شده است و این دلیلی است که مردم لرستان این شاعر را اهل استان خود می‌دانند.[۱]


ساختمان مقبره که مربوط به دوره خوارزمشاهی است در ضلع غربی قلعه فلک‌الافلاک و در محله‌ای که نزد مردم خرم‌آباد به دَرب باوطاهر معروف است قرار گرفته است. بنای مقبره متشکل از یک گنبد ساده و یک ورودی است، دیوارهای مقبره متشکل از ۸ ضلع است که چهار ضلع آن هر یک به ابعاد ۵،۲ مت و اضلاع فرعی هریک ۷۰،۱ سانتیمتر است. محل قبر احتمالی باباطاهر در سردآبه قرار دارد، ضریحی چوبی بر روی قبر وجود داشته که به مرور زمان از بین رفته است. در دوران معاصر یک اتاق کوچک که به آن قلندرخانه می‌گفتند اضافه شده است. مقبره باباطاهر خرم‌آباد به شماره ۱۹۲۲ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.[۱]

                   باباطاهر

مقبره ی "گور دختر" منتسب به خواهرِ بزرگ یا مادر کورش،رها شده در روستایی دور افتاده!

((منبع این مطلب، صفحه ی فیسبوک اندیشه نیک می باشد))

اثر باستانی «گور دختر»



در کشورهای همسایه و برخی از کشورهای در حال توسعه که بدنبال نمایش قدمت و تمدن خود هستند، شاید اگرکلبه خرابه ای با 200 سال قدمت پیدا کنند آن را هم تبدیل به یک مکان گردشگری و شناسنامه قدمت آن سرزمین بکنند در جنوب ایران در مرز استانهای فارس و بوشهر و اطراف شهرستان تنگ ارم، مقبره ای وجود دارد به اسم گور دختر منتسب به خواهر بزرگ یا مادر کورش بزرگ! مسلما قدمت این بنا در حدود 2500 سال می باشد و شباهت بسیار زیادی به مقبره پاسارگاد دارد اما پیدا کردن این مقبره باستانی بسیار سخت می باشد! زیرا که این مقبره در یک روستای کوچک میان خانه های روستایی و بدون هیچ گونه محافظتی رها شده، هیچ گونه حصار، دورچین، جدول یا حتی سیم خاردار هم بدور آن نیست شما می توانید با خودرو خود تا کنار آن بروید یا اگر دقت نکنید به آن برخورد کنید چون چراغی هم برای روشنایی آن وجود ندارد. تیر برق روستا در سه متری آن فرو رفته و اصلا انگار که این بنا وجود ندارد شاید بهتر بود اداره میراث فرهنگی استان بوشهر و سازمان میراث فرهنگی گوشه چشمی هم به این مقبره 2500 ساله منسوب به خانواده بنیانگذار کشور ایران می کرد تا هم رسالت اصلی خود ( حفظ میراث فرهنگی ) را انجام داده باشد هم به توسعه گردشگری آن محل کمکی کرده باشد! البته اگر قرار باشد با بد سلیقگی دور آن دیوار زشتی بکشند و منظره آن را هم خراب کنند و با جذب مردم زباله اطراف آن بریزند، بهتر است اصلا کاری نکنند ولی این شرایط برای من به عنوان یک عکاس اصلا بد نشد زیرا بر طبق قانونی عجیب، مامورین میراث فرهنگی با دیدن دوربین مقداری بزرگتر از کف دست، مزاحم عکاس شده و عکاسی را از بناهای تحت پوشش میراث ممنوع اعلام می کنند! اما در این محل هیچ کس نبود و من براحتی از مقبره عکاسی کردم، شاید خدای نکرده فردا در تاریکی شب کامیونی به این مقبره برخورد کرد و عکسهای من آخرین عکسهای ثبت شده از این بنا بودند.

راستی : گور دختر در سال ۱۳۷۶ با شماره ۱۸۹۷ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

فرید ثانی


منبع: صفحه ی فیسبوک اندیشه نیک می باشد.

۱۳۹۰ بهمن ۲۴, دوشنبه

بیانیه حمایت شورای ملی سوریه از راه‌پیمایی ۲۵ بهمن



بسام القوتلی، عضو شورای ملی سوریه، روز دوشنبه، 13 فوریه، به مناسبت 25 بهمن، برابر با اولین سال گرد راه‌پیمایی جنبش مردمی ایران در حمایت از انقلاب‌های مصر و تونس، اقدام به انتشار بیانه‌ای کرده است. به گزارش جنبش سبز دانش‌جویی ونکوور، این عضو شورای ملی سوریه در این بیانیه که به امضای 71 نفر از اعضای این شورا رسیده است اعلام کرد: «14 فوریه (25 بهمن‌ماه) نخستین سال‌گرد راه‌پیمایی جنبش سبز به حمایت از انقلاب‌های عربی است. ما امضا‌کنندگان این بیانیه، حمایت این جنبش آزادی‌خواه از انقلاب‌های صورت گرفته را ارج می‌نهیم.» در ادامه این بیانیه بسام القوتلی تاکید کرد: «نکته مهم برای همه ما در این منطقه اشتراک در مبارزه و آزادی‌خواهی مردم است که ما را به هم نزدیک کرده و ارتباط می‌دهد. حکومت‌های سوریه و ایران در این سال‌ها سعی کرده‌اند تا مردم آزادی‌خواه خود را آزار دهند و منطقه را ناامن کنند. تنها راه موفقیت مردم در این دو کشور این است که با هم هم‌کاری داشته و به آرمان‌های گذشته، حال و آینده یک‌دیگر احترام بگذارند.» این بیانیه در حالی منتشر می‌شود که برخی گروه‌ها و فعالان سیاسی، دانش‌جویی، و مدنی از روزهای گذشته تاکنون اقدام به انتشار فراخوان‌هایی برای برگزاری راه‌پیمایی در این روز کرده‌اند.
متن بیانیه شورای ملی سوریه در پی آمده است:
Today February the 14th 2012, marks the first anniversary of Iran’s Green Movement’s big rallies in support of the Arab spring. We the undersigned, members in the Syrian National Council would like to extend our thanks and support to the Iranian people in their quest for freedom.

It is important for all of us to know that we share one region and that our struggle and freedoms are connected. The Syrian and Iranian regimes have cooperated very closely throughout the years to oppress their own people and to destabilize the region around them. We believe that the only way that our people can prosper is by cooperation and mutual respect to each other’s past, presence and future aspirations.
Bassam Al-Kuwatli
Zein Al Malazi
Serdar Murad
Mohamed Hazem Faisal
Mouna Moustafa
Shadi Adel AlKhesh
Samir Sattouf
Ahmad Kamel
Alia Mansour
Yara Nseir
Ahmad Hissou
Shaysh Meteb AlMolhem
Murhaf Jouejati
Khaled Saleh
Rasha Khaled
Khaled Kamal
Rasha Qass Yousef
Muhamad Aloush
Osama Kadi
Dima Moussa
Rami Nakhla
Mania Alkhatib
Tawfik Dunia
Rasheed Alkafri
Marah Bukai
Laila Safadi
Bilal Daoud
Louay Safi
Abdulrhman Abbara
Catherine Altalli
Ahmad Altahhan
Salem Abdul Aziz Almuslet
George Gouriye
Mouayad Chozlan
Musef Hilfawi
Habib Saleh
Abdulrrhman Alshardoob
Awad Al Suleiman
Imad Ahmad Al-Naddaf
Fawaz Zakri
Saleh Mubarak
Oussama Chourbaji
Omar Edelbi
Maher Sulaiman AlIssa
Abdulrahman Alhaj
Radef Moustafa
Suliman Alhiraki
Hozan Ibrahim
Mustafa Hamitoglu
Jamal AlWadi
Fraj Alhamoud
Mohammad Al Abdallah
Mohammad Enad Suliman
Thamer Shlash
Assaad Al Achi
Ibrahim Yousef
Omar Shawaf
Fadel Al Salim
Wael Merza
Adib Shishakly
Hammam A. Yousef
George Stifo
Mulhem AlKaeet
Ghassan AlMufleh
Bassam Al Immadi
Hassan Hachimi
Musab Tahan Al Ngemy
Samer El Keilani
Ghalia Kabbani
Jean Abdallah
Haval Al Jaddaan

۱۳۹۰ دی ۲۳, جمعه

یه روز ....

یه روز یه کسی می ره تو کویر لوت می بینه یکی از مجاهدین خلق روی یه تخته سنگ واستاده و یه مشت سلطنت طلبم، صف کشیدن...می پرسه :چه خبره؟ طرف می گه من دارم ماهیگیری می کنم و اینام منتظرن تا ماهی تازه ازم بخرن...!

۱۳۹۰ مهر ۲۹, جمعه

نامه وودی آلن به فرج الله سلحشور

سلام بر شما آقای سلحشور ؛ 


وودی آلن هستم  نمیدانم نام مرا شنیده اید یأ نه ولی‌ احتمالا با توجه به شناختی که از شما دارم شما نمیتوانید ذاتاً مرا دوست داشته باشید ، به دو  دلیل ساده ، این که من یک "کارگردان" معروف هستم و دیگر این که به طور جبری و از طریق حمله برق آسای اسپرم‌های لاا ابالی پدر مرحومم به تخمک مادر مرحومم یهودی زاده هستم . شما فیلم‌های مرا ندیده اید و اگر هم ببینید به دلایلتان برای نفرت از من اضافه خواهد شد ولی‌ من با افتخار میگویم که مشتری پر و پاقرص فیلم‌ها و سریال‌های ساخته شما هستم ، میدانید ، من از جوانی‌ طبق گفته روانپزشکم به مازوخیسم دچار بودم و این حالت با بالا رفتن سنّ در من تشدید شد و این روز‌ها به دلیل تحلیل رفتن قوای جسمانی‌ نسبت به ایام جوانی‌‌ام برای ارضای تمایلات مازوخیستی خودم به جای ملاقات با همان دوستان ارزشمندی که در همان جایی‌ که شما سینمای ایران را به آن تشبیه کرده اید میشود پیدایشان کرد ، به شما و فیلم‌هایتان رو آورده ام . البته در هنگام دیدن فیلم‌ها آرزو می‌کردم‌ای کاش فارسی‌ میدانستم تا بیشتر  و عمیق تر میتوانستم حس نفرت و چندش را تجربه کنم ، میدانید زیر نویس‌ها هیچ وقت جای  زبان اصلی‌ را نمیگیرند . شما واقعا استثنائی هستید . من شرط میبندم حتی اگر بریتنی اسپیرز یا رئیس جمهور اسبق آمریکا  جورج دبلیو بوش فیلم میساختند باز هم نتیجه کمتر چندش آور بود ، یا حتی رئیس جمهور خودتان ، آقای احمدینژاد ... هم ، ببخشید ، مثال بدی زدم . من مطمئنم اگر شما را نمیشناختم امکان داشت دشمنان آشغال سازم در گروه بازیافت هالیوود توطئه‌ای بچینند تا شما را با دستمزد بالا به عنوان دستیار کارگردان به من قالب کنند و اون وقت شاید  تنها انتخاب شغلی‌ من پس از اولین و آخرین کار با شما کارگردانی یکی‌ از نمایشنامه‌های سیاه بازی آن هم به طور فصلی ( شنیده ام فقط در ایام بهار مشتری دارند )در محلّه ایرانی نشین همان شهری بود که من به اندازه فیلم‌های شما از آن متنفرم . میدانم ،  هم همسران سابقم هم دکتر‌ها به من گفته اند غیر از مازوخیسم به بدبینی مفرط و سیاه دیدن حاد هستی‌ و اتفاقات دور و برم دچارم . پس سعی‌ می‌کنم جنبه‌های مثبت وجود شما را هم به خودتان گوش زد کنم . در واقع همه داستان به تلخی‌ زهر ماری ( میدانم در فارسی‌ این گونه میگوئید ) که شما هستید نیست ، شما خیلی‌ از مرز‌ها را در نوردیده اید که تا پیش از این غیر قابل عبور مینمود . با افتخار به شما این خبر را بدهم که طبق گفته کارگزارم که در میان کارگزاران فیلم‌های هرزه نگاری ( پورنو گرافی ) دوستان مهمی دارد ، با زیر نویس شدن و پخش آثار شما بین کارگردان‌های این فیلم‌ها موجی از امید و اشتیاق همه‌شان را فرا گرفته است ، آکثرا در این خیال هستند که اگر طرف توانسته با این استعداد مخدوش چنین بودجه عظیمی‌   را از دولت شما بگیرد چرا آن‌ها نتونند . در واقع سر بسته خدمتتان عرض کنم ، کشور شما به زودی شاهد موج عظیم مهاجرت کارگردانان فیلم‌های پورنو به آن دیار خواهد بود ، آن‌ها اصولا و ذاتأ هیچ مشکلی‌ هم با تغییر دین یأ دیندار شدن ندارند ، بحث فقط سر میزان دستمزد‌ها است . البته این تنها اثر مثبت نشر فیلم‌ها و سریال‌های زیر نویس شما که پخش آن با سوبسید دولت ایران انجام میشود نبود . بگذارید پیش از پرداختن به اثر مثبت دیگر فیلم‌های شما در آمریکا توضیح کوچکی در مورد کار آیی‌ بی‌ نظیر  شرکت پخش  فیلم‌های شما در آمریکا بدهم . به لطف سوراخ‌های عمیق و سخاوت مندی که در کشور شما وجود دارند ( اشتباه نکنید در مورد زنان بازیگر ایرانی صحبت نمی‌کنم ، منظورم نفت و پول آن است )  این روز‌ها هر گوشه نیو یورک میشود فیلم شما را رایگان پیدا کرد ، خودم شاهد بودم در کیوسک سیگار فروشی با هر بسته سیگار یکی‌ از فیلم‌های شما را هم میدادند ، این روز‌ها در بار‌های اینجا با هر گیلاس ویسکی‌ یکی‌ از فیلم‌های شما را هم  به مشتری اهدا میکنند ، البته یکی‌ دو تااز کافه داران و گردانندگان کون باهوش ( در نیو یورک اینجوری نوابغ را صدا میزنیم ) متوجه پایین آمدن فروششان با این کار شده اند ، خوب آن‌ها به قول ما آمریکایی‌ها حتی از پهن هم  استفاده بهینه میکنند ، سپرده اند به جای دادن فیلم‌ها به مشتری‌ها ، مأمورین آمنیتی باشگاه ها، هنگام بیرون انداختن افراد مشکل ساز یکی‌ از فیلم‌های شما را هم ضمیمه طرف کنند ، در باشگاه‌های مذکور به طور چشمگیری مشکلات کاهش یافته. خوب ، تا یادم نرفته ، هفته پیش جان مک هأرش ، فعال خیریه و امور کمک به عقب افتادگان ذهنی‌ در شبکه‌ای بی‌ سی‌ ظاهر شد  و خواستار کمک مالی‌ دولت اوباما برای طراحی‌ وام‌های کلان جهت فیلم سازی عقب افتادگان ذهنی‌ در آمریکا شد ، مجری برنامه البته خیلی‌ چالشی برخورد میکرد تا این که مک هارش قسمت‌هایی‌ از فیلم "یوسف "شما را نمایش داد ، مجری پس از دیدن صحنه‌هایی‌ از فیلم خودش پیشنهاد کرد میشود علاوه بر عقب افتادگان ,ساکنین تیمارستان‌ها هم تحت پوشش چنین وام‌هایی‌ قرار بگیرند . آقای سلحشور ، اشتباه نکنید ، من این نامه را ننوشتم تاا شما را متقاعد کنم فیلم نسازید ، من فقط شگفت زده شدم و این گفتم باید برای این مرد مطلبی بنویسم . راستی‌ من عاشق لذت سبک و جلفم ، با خواندن حرف‌های شما متقاعد شده ام بعد از پاریس به تهران بیایم . در واقع فکر می‌کنم شاید برای ساخت کمدی در تهران با توجه به حضور دولت مردان شما که آنجا مستقر هستند من حرف چندانی برای گفتن نداشته باشم ولی‌ اگر شما وقت داشته باشید با هم به " سینما " میرویم .میدانید اینجا در آمریکا سال‌ها است " سینما " رفتن قانونا جرم است ، فکر می‌کنید من برای چه چندین بار دست به ازدواج زدم ؟
با احترام/
وودی آلن ،نیو یورک ، بیست و یک اکتبر دو هزار و یازده/
رونوشت به همکار فرهنگی‌ ام در تهران مانی معنوی 

۱۳۹۰ مهر ۲۸, پنجشنبه

نامه ی داوود رشیدی خطاب به فرج الله سلحشور

جناب آقای سلحشور – که حتی اونقدر لایق نمی دونمت که بخوام بهت سلام کنم . به گواه بیش از ده سال فعالیت و نقد و مقاله نوشتن در حوزه سینمای خارجی ، هیچ وقت علاقه خاصی به سینمای ایران نداشتم و ندارم ! نه به بازیگر خاصی تعلق خاطر دارم و نه به کارگردان خاصی ! ( سینمایی که امثال تو و ده نمکی توش لقب کارگردان داشته باشن رو اصولا باید گِل گرفت ! ) این مقدمه رو برات چیدم ، که بدونی هیچ جوره نونم از توی این سینما در نمیاد که بخوام سنگش رو به سینه بزنم ، اما به اندازه موهای سرت فیلم دیدم و مقاله نوشتم و خوندم و مطالعه کردم در این حوزه ! پس حق دارم پاسخ اراجیفت رو ، حداقل در حد یک نوشته کوتاه بدم ! وقتی دیدم سینمای این مملکت رو به " فاحشه خونه " تشبیه کردی ، بدون اغراق تنم لرزید ! تنم لرزید که یه آدم باید سر چه سفره ای بزرگ شده باشه و چقدر بی شرافت و بی آبرو باشه ، که به خودش اجازه بده اینقدر راحت در مورد دیگران ، اون هم به این شکل کثیف و تهوع آور ، حرف بزنه ! امثال شما ، شرافت و آبرو رو خوردید و ته مونده هاش رو بالا آوردید ! امثال تو اگر توی خانواده هایی بزرگ شدند که چادر گذاشتن براشون ارزش بود و بس ، زن های سرزمین من ، توی خونواده هایی بزرگ شدن که بهشون یاد دادند " انسان بودن " بر همه چیز رجحان داره ! ( یعنی برتری داره ! اگر سوادت نمی کشه که این کلمات رو بفهمی ، توضیحات درون پرانتزها رو خوب بخون ! ) تو داری در مورد زن هایی صحبت می کنی که علیرغم همه محدودیت ها ، دارن توی این مملکت کار می کنند و سختی هایی می کشند که یه مرد ، هیچ وقت قادر به درکشون نیست ! زن هایی که عادت کردند به نگاه هرزه امثال تو به خودشون و مظلومانه ، درد می کشند و حرفی نمی زنند ! شنیدن این حرف ها از تویی که سابقه طولانی در مزخرف گفتن داری ، چندان هم عجیب نیست ! سریال یوسف پیامبر ( که بدون شک یکی از احمقانه ترین ، خوارترین و چندش آورترین ساخته های تمام تاریخ تلویزیون این مملکته ! ) برات باعث افتخاره ؟! این که دادگاه محکومت کرد و مقصر شناختت به دلیل " دزدی " از سناریوی کس دیگه ای چطور ؟! با چه رویی در مورد یکی از بهترین بندگان خدا ، سریالی ساختی که مواد اولیه اش رو از کس دیگه ای دزدیده بودی ؟! اونوقت چپ و راست مصاحبه می کنی و از الطاف خداوندی در مورد ساخت این سریال حرف می زنی ؟! خدایی که بخواد به تو لطف داشته باشه ، از نظر من لایق پرستش نیست ! خدایی که " سرقت " رو ستایش کنه ، از اون مدل خداهاست که فقط تو و امثال تو دارین و بس ! از این که سریالت ، پرطرفدارترین سریال تاریخ دنیاست گفتی !!! واقعا این حرف رو حتی لایق جواب دادن هم نمی دونم ! خودت اگر تونستی این جمله رو سه بار پشت سر هم تکرار کنی و قهقهه نزنی ، برام کفایت می کنه ! هفته قبل از این که اسپیلبرگ داره به خاطر رقابت با تو در مورد حضرت موسی فیلم می سازه گفتی ! این رو که گفتی ، دیگه حجت رو به من تموم کردی ! ( یعنی کلا فهمیدم با چه جور ابلهی سر و کار دارم ! ) کار تو از اعتماد به نفس و این حرف ها گذشته مردک ! در اسرع وقت ( یعنی خیلی سریع !!! ) به روانپزشک مراجعه کن ! ( اگر تونستی و دستت رسید ، مایلی کهن رو هم با خودت ببر که اونم بدتر از تو ، بدجوری دارو لازمه !!! ) از موضوع دور نشیم ! فاحشه خونه خطاب کردنِ این سینما ، شاید چندان هم بی جا نباشه ! سینمایی که امثال تو و ده نمکی توش لقب کارگردان داشته باشید ، بهتر از این هم نمیشه ! خودت حساب کن اگر این سینما فاحشه خونه باشه ، کسی مثل تو شغلش چیه این وسط ! ( ژتون اضافی داری ؟! ) در این سینما اگر فاحشه ای هم وجود داشته باشه ، به برکت وجود آدم هایی مثل شماست ! آدم هایی که فکر می کنند دنیا همیشه به همین شکل می مونه ! آدم هایی که نمی دونند روزی می رسه که باید پاسخگو باشند ! در محضر خدایی که کوچکترین خطایی در قضاوتش وجود نداره ! کلام آخر ، خطاب به همه زنان هنرمند سرزمین دوست داشتنیم ، به همه مادرها و همه اونهایی که انسانیت براشون مقدسه ، نه جنسیت : . گر هنرمند ز اوباش جفایی بیند تا دل خویش میازارد و درهم نشود سنگ بدگوهر اگر کاسه زرین بشکست قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود .

منبع: تو کل فیسبوک پخش شده! معلوم نیس کی هنر نمائی کرده ;)