سلام بر شما آقای سلحشور ؛
وودی آلن هستم نمیدانم نام مرا شنیده اید یأ نه ولی احتمالا با توجه به شناختی که از شما دارم شما نمیتوانید ذاتاً مرا دوست داشته باشید ، به دو دلیل ساده ، این که من یک "کارگردان" معروف هستم و دیگر این که به طور جبری و از طریق حمله برق آسای اسپرمهای لاا ابالی پدر مرحومم به تخمک مادر مرحومم یهودی زاده هستم . شما فیلمهای مرا ندیده اید و اگر هم ببینید به دلایلتان برای نفرت از من اضافه خواهد شد ولی من با افتخار میگویم که مشتری پر و پاقرص فیلمها و سریالهای ساخته شما هستم ، میدانید ، من از جوانی طبق گفته روانپزشکم به مازوخیسم دچار بودم و این حالت با بالا رفتن سنّ در من تشدید شد و این روزها به دلیل تحلیل رفتن قوای جسمانی نسبت به ایام جوانیام برای ارضای تمایلات مازوخیستی خودم به جای ملاقات با همان دوستان ارزشمندی که در همان جایی که شما سینمای ایران را به آن تشبیه کرده اید میشود پیدایشان کرد ، به شما و فیلمهایتان رو آورده ام . البته در هنگام دیدن فیلمها آرزو میکردمای کاش فارسی میدانستم تا بیشتر و عمیق تر میتوانستم حس نفرت و چندش را تجربه کنم ، میدانید زیر نویسها هیچ وقت جای زبان اصلی را نمیگیرند . شما واقعا استثنائی هستید . من شرط میبندم حتی اگر بریتنی اسپیرز یا رئیس جمهور اسبق آمریکا جورج دبلیو بوش فیلم میساختند باز هم نتیجه کمتر چندش آور بود ، یا حتی رئیس جمهور خودتان ، آقای احمدینژاد ... هم ، ببخشید ، مثال بدی زدم . من مطمئنم اگر شما را نمیشناختم امکان داشت دشمنان آشغال سازم در گروه بازیافت هالیوود توطئهای بچینند تا شما را با دستمزد بالا به عنوان دستیار کارگردان به من قالب کنند و اون وقت شاید تنها انتخاب شغلی من پس از اولین و آخرین کار با شما کارگردانی یکی از نمایشنامههای سیاه بازی آن هم به طور فصلی ( شنیده ام فقط در ایام بهار مشتری دارند )در محلّه ایرانی نشین همان شهری بود که من به اندازه فیلمهای شما از آن متنفرم . میدانم ، هم همسران سابقم هم دکترها به من گفته اند غیر از مازوخیسم به بدبینی مفرط و سیاه دیدن حاد هستی و اتفاقات دور و برم دچارم . پس سعی میکنم جنبههای مثبت وجود شما را هم به خودتان گوش زد کنم . در واقع همه داستان به تلخی زهر ماری ( میدانم در فارسی این گونه میگوئید ) که شما هستید نیست ، شما خیلی از مرزها را در نوردیده اید که تا پیش از این غیر قابل عبور مینمود . با افتخار به شما این خبر را بدهم که طبق گفته کارگزارم که در میان کارگزاران فیلمهای هرزه نگاری ( پورنو گرافی ) دوستان مهمی دارد ، با زیر نویس شدن و پخش آثار شما بین کارگردانهای این فیلمها موجی از امید و اشتیاق همهشان را فرا گرفته است ، آکثرا در این خیال هستند که اگر طرف توانسته با این استعداد مخدوش چنین بودجه عظیمی را از دولت شما بگیرد چرا آنها نتونند . در واقع سر بسته خدمتتان عرض کنم ، کشور شما به زودی شاهد موج عظیم مهاجرت کارگردانان فیلمهای پورنو به آن دیار خواهد بود ، آنها اصولا و ذاتأ هیچ مشکلی هم با تغییر دین یأ دیندار شدن ندارند ، بحث فقط سر میزان دستمزدها است . البته این تنها اثر مثبت نشر فیلمها و سریالهای زیر نویس شما که پخش آن با سوبسید دولت ایران انجام میشود نبود . بگذارید پیش از پرداختن به اثر مثبت دیگر فیلمهای شما در آمریکا توضیح کوچکی در مورد کار آیی بی نظیر شرکت پخش فیلمهای شما در آمریکا بدهم . به لطف سوراخهای عمیق و سخاوت مندی که در کشور شما وجود دارند ( اشتباه نکنید در مورد زنان بازیگر ایرانی صحبت نمیکنم ، منظورم نفت و پول آن است ) این روزها هر گوشه نیو یورک میشود فیلم شما را رایگان پیدا کرد ، خودم شاهد بودم در کیوسک سیگار فروشی با هر بسته سیگار یکی از فیلمهای شما را هم میدادند ، این روزها در بارهای اینجا با هر گیلاس ویسکی یکی از فیلمهای شما را هم به مشتری اهدا میکنند ، البته یکی دو تااز کافه داران و گردانندگان کون باهوش ( در نیو یورک اینجوری نوابغ را صدا میزنیم ) متوجه پایین آمدن فروششان با این کار شده اند ، خوب آنها به قول ما آمریکاییها حتی از پهن هم استفاده بهینه میکنند ، سپرده اند به جای دادن فیلمها به مشتریها ، مأمورین آمنیتی باشگاه ها، هنگام بیرون انداختن افراد مشکل ساز یکی از فیلمهای شما را هم ضمیمه طرف کنند ، در باشگاههای مذکور به طور چشمگیری مشکلات کاهش یافته. خوب ، تا یادم نرفته ، هفته پیش جان مک هأرش ، فعال خیریه و امور کمک به عقب افتادگان ذهنی در شبکهای بی سی ظاهر شد و خواستار کمک مالی دولت اوباما برای طراحی وامهای کلان جهت فیلم سازی عقب افتادگان ذهنی در آمریکا شد ، مجری برنامه البته خیلی چالشی برخورد میکرد تا این که مک هارش قسمتهایی از فیلم "یوسف "شما را نمایش داد ، مجری پس از دیدن صحنههایی از فیلم خودش پیشنهاد کرد میشود علاوه بر عقب افتادگان ,ساکنین تیمارستانها هم تحت پوشش چنین وامهایی قرار بگیرند . آقای سلحشور ، اشتباه نکنید ، من این نامه را ننوشتم تاا شما را متقاعد کنم فیلم نسازید ، من فقط شگفت زده شدم و این گفتم باید برای این مرد مطلبی بنویسم . راستی من عاشق لذت سبک و جلفم ، با خواندن حرفهای شما متقاعد شده ام بعد از پاریس به تهران بیایم . در واقع فکر میکنم شاید برای ساخت کمدی در تهران با توجه به حضور دولت مردان شما که آنجا مستقر هستند من حرف چندانی برای گفتن نداشته باشم ولی اگر شما وقت داشته باشید با هم به " سینما " میرویم .میدانید اینجا در آمریکا سالها است " سینما " رفتن قانونا جرم است ، فکر میکنید من برای چه چندین بار دست به ازدواج زدم ؟
با احترام/
وودی آلن ،نیو یورک ، بیست و یک اکتبر دو هزار و یازده/
رونوشت به همکار فرهنگی ام در تهران مانی معنوی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر